پیش از هرچیز خوب است بدانیم که اصلاً چه فایدهای دارد کودک کتابخوان بار بیاید. جواب این است که کودک با مطالعهی مداوم و هرروزیِ نوشتههای مختلف در زمینههای پایهای، از طرفی، آرامآرام به اندوختهای از دانشهای چندگانهای دست مییابد که میتواند در آینده، بهطور ناخودآگاه از آن استفاده کند و از طرف دیگر، اثری چشمگیر و بهسزا را بر روانخوانیاش تجربه میکند. همچنین انبوهی از واژهها و عبارتها و نیز ساختارهای معیار و درست جملهبندی را خواهناخواه بهیاد میسپارد.
همین پدیده اندکاندک، مایهی برتریِ درخورِتوجّه او بر همسالان و همدورهایهایش خواهد شد. نسل کممایه و نادان امروز، نتیجهی کمتوجهی و سهلانگاری آموزگاران و سرپرستان دیروزش است. این نقیصه در نسلهای کودکانِ کنونی بهمراتب مهیبتر و فاجعهبارتر است.
بیشک، در این بحرانِ ندانستن و مطالعهنکردن، بُرد با کسی است که هم از کودکی به مطالعه عادت کرده است، هم از پیرامونش بهقدر کافی میداند، هم در نوشتن و صدالبته خوب و درست نوشتن توانا است. باید با بردباری، با روی گشاده، با جدیت و از همه مهمتر، با تشویقهای کوچک و دائمی و هوشمندانه، هر روز، نیمساعت برایش کتاب بخوانید. متن را واضح و شمردهشمرده بخوانید تا هم بتواند تلفظ درستِ کلمهها را خوب در ذهنش هضم کند، هم بتواند به فهمی نِسبی از محتوای کتاب برسد.
در فرایند کتابخوانکردن کودک ترفندها و نکتههای زیر را بهکار بگیرید:
۱. به تصویرهای کتاب عمداً و مخصوصاً توجه کنید؛ زیرا برای کودک، هیچچیز مانند عکسها جذاب و توجهانگیز نیست؛
۲. فیلمی را که با موضوع کتاب در ارتباط است برایش به نمایش بگذارید و خودتان همراهش آن فیلم را ببینید. طی دیدن فیلم سعی کنید آنچه از کتاب با آن فیلم در ارتباط است، برایش یادآوری کنید. این کار باعث میشود کاربرد محتوای کتاب را دریابد و پس از آن، با انگیزه و علاقهی بیشتری به مطالعهی آن بپردازد؛
۳. هر بار که از سر کار به خانه میآیید، پیش از هرچیز، از تلاش و پشتکارش در خواندن آن کتاب بپرسید. جز این، در جمعهای خانوادگی با فخر و شادکامی بگویید که او مشغول مطالعهی فلان کتاب است یا از وی بخواهید خلاصهای از آنچه خوانده است، برای یکی از حاضران خوشذوقِ آن مجلس تعریف کند.
این کار از سویی، موجب میشود کتابخواندن برایش خوشآیند و افتخارآمیز شود و از سوی دیگر، انگیزهی خوب و دقیق بهیادسپردنِ اطلاعاتِ کتاب را در او تقویت میکند. همچنین هربار که دانستههایش را برای کسی میگوید، در بازیابی و طبقهبندیِ دانشهایش ماهرتر میشود؛
۴. تا میتوانید جلوی چشمش کتاب بخوانید. اگر خستهاید و حوصلهی کتابخواندن ندارید، دستِکم وانمود کنید که دارید کتاب میخوانید. مدت این کار چندان مهم نیست؛ مهم این است که این کار را هرطور شده، حتا در میهمانیها و روزهای عزا انجام دهید. هدف از این تداوم و پیوستگی این است که متوجه شود مطالعهکردنْ مخصوص روزهای معمول نیست؛ بلکه عادتی روزانه است؛
۵. شخصی را برایش برجسته کنید و او را با وعدهی تشویقهای عالی و متفاوتِ آن شخص، همیشه سرحال نگه دارید. این شگرد اضافه بر جنبهی تشویقیاش، بهرهگیریِ زیرکانهای است از مَثلِ «مرغ همسایه غاز است»؛ چون تشویقهای پدرومادر و نزدیکان، پس از مدتی جذابیتشان را از دست میدهند. در این موقعیت باید کسی بماند که هم کودک دیربهدیر میبیندش، هم آن شخص برایش کتابهای دلکشتر و لذتبخشتر به ارمغان میآورَد.
با این سیاست نوعی شرطیسازی را اجرا کردهاید؛ بهطوری که ناخواسته این واقعیت در خاطرش تداعی میشود که هربار آن شخص را میبیند کتابی میگیرد و برای اینکه نزد آن شخص سربلند باشد و از جانب او تشویق شود، باید کتابِ قبلی را خوب خوانده باشد. برای این کار کسی را درنظر بگیرید که در کتابخواندن پیگیر است و در چشم خانواده و کودک وجههای علمی و فرهنگی دارد؛
۶. اگر تلفظ درست واژهای را نمیدانستید یا از نامی خاص سر در نیاوردید، حتماً به لغتنامهها یا دانشنامههای معتبر رجوع کنید. رجوع به لغتنامه نیز خود مسئلهی مهمی در رشد زبانی و کلامی آیندهی کودکان است. آنها باید به رجوع مداوم به لغتنامهها و دانشنامهها عادت کنند؛
۷. برای کودک، کتابی کوتاه انتخاب کنید. اینکه کودک ببیند تلاشش نتیجه داده و کتاب پایان یافته است، حس بسیار خوشآیندی درَش ایجاد میکند. انتخاب کتاب پرحجم بسیار خطرناک است؛ چون احتمال اینکه کودک را از کتابخواندن زده کند زیاد است. نباید کاری کنید که وقتی کودک یاد کتاب و مطالعه میافتد، تصویر انبوهی از کتابهای حجیم و تمامنشدنی در خاطرش شکل بگیرد و خستگی و فرسودگی را در ذهنش تداعی کند؛
سخن آخر اینکه پدرها و مادرها، آنچه خواندید خطاب به هر دوی شما بود؛ یعنی هم پدر، هم مادر. تکی عملکردن راه به جایی نمیبرَد. ببینم چه میکنید...!