فرمودم با آقازادهام تشریف میآورم
زبانْ تکبُعدی و یکدست نیست؛ سطحهای گوناگون دارد. سطحهای زبان بر اساس میزانِ خُردبودن و کلانبودنِ جزءها و نیز سازههای تشکیلشده از آن جزءها، از همدیگر تمایز مییابند. زبانشناسْ زبان را دستِکم، به سطحهای آوایی، صرفی، نحوی و معنایی تقسیم میکند. این تقسیمبندی به وی امکان میدهد تا در توصیف و تحلیل پدیدههای زبان، دقیقتر و شفافتر عمل نماید.
زبانشناسْ همچنین، زبان را از حیث اجتماعی، به گونههای متنوع بخشبندی کرده، خودِ آن گونهها را نیز به گونههای ریزتری قسمت میکند. این گونهها به سببهای مختلفی ازجمله منطقهی جغرافیایی، جنسیت، قومیت، سن، طبقهی اجتماعی، سَبْک و تحصیلات ایجاد میشوند. هر زبانوَر، بسته به اینکه از سببهای یادشده، چهگونه و چهاندازه اثر بپذیرد، بیانِ خاص خود را خواهد داشت.
پس شیوهی بیان هر شخص، برآیندی است از نمودِ سببهای برشمرده در زبان وی؛ زیرا خودِ این سببها نیز از هم جدا نیفتادهاند و از همدیگر اثر میپذیرند و آنچه در بیان شخص نمود مییابد، محصول برهمکنش همهی این سببها در زبان او است. اما بهنظر میرسد دو سببِ «سبک» و «تحصیلات» اثر بارزتری در بیان شخص داشته باشند؛ چون شاهدیم که زبانورِ برخوردار از تحصیلات بالا، با اِشرافی که بر استفاده از سبکهای زبانی دارد، میتواند تا حدِ چشمگیری، نمود سببهای دیگر را در گفتار و نوشتارِ خود بزداید.
جملهای که در عنوان این نوشته میبینید، نمونهای از بروز سه خطا در سبک است که بر اثر تحصیلاتِ پایین گوینده و آگاهی اندک او از دانش زبانی رخ داده است. البته این جمله برساختهی من است و چهبسا تابهحال کسی این سه خطا را یکجا و در یک جمله، بر زبان یا روی کاغذ نیاورده باشد؛ اما بهوفور، میبینیم و میشنویم که افرادی نادانسته و ناخواسته، یکی از این خطاهای سبْکی را مرتکب میشوند.
زبان فارسی سبکهای گوناگون دارد و عنصرهای نسبتاً جاافتادهای وجود دارند که تشخیص این سبکها را از هم و نیز شیوهی کاربست هریک را بهطور کلی نمایان میسازند. کارلتون هاج[1]، جامعهشناس زبان، برای زبان فارسی، چهار سبکِ «محاورهای»، «محتاطانه»، «رسمی عادی» و «رسمی محترمانه» برشمرده است[2]. این چهار سبک، طیفی را نشان میدهند که میتوانیم نشان آن را در ادامه ببینیم.
فارسیزبان در برخی موقعیتها وقتی میخواهد مفهومی را بیان بکند، طیفی از عنصرهای زبانی را در اختیار دارد که میتواند با استفاده از آنها سبک زبانی خود را در گفتوگو با شخص مقابلِ خود شکل بدهد؛ مثلاً اینکه او برای بیانِ مفهومِ «گفتن» از چه عنصری بهره بجوید، نشاندهندهی میزان رسمیت و همچنین کیفیت مواجههی وی با مخاطب خود است. به عنصرهای زیر توجه کنید:
بهاستحضار رساندم، بهعرض رساندم، معروض داشتم، عرض کردم، بیان/ابراز داشتم، گفتم، خاطرنشان کردم، فرمودم
اگر بهطور قراردادی، انواع عنصرهای بیان مقصود را به سه دستهی کلیِ «فرودستانه» و «خنثا» و «فرادستانه» بخشبندی بکنیم، «میگویم» در میان عنصرهای یادشده، خنثا، و قبل از آن فرودستانه، و بعد از آن فرادستانه است. افزون بر آن، با توجه به نمونههای نامبرده، بهنظر میرسد در فارسی، هرچه زبانوَر بخواهد رسمیتر سخن بگوید، عبارتهای بلندتری را بهکار میگیرد؛ چنانکه عبارت «بهاستحضاررساندن» و «خاطرنشانکردن» که بهترتیب، در قسمتهای فرودستانه و فرادستانهی طیف قرار دارند، بهنسبتِ «گفتن» که در قسمت خنثای طیف جای گرفته است، بلندترند و اجزای بیشتری دارند.
بروز طیف سبکهای زبانی و نیز اثر فرودستانهبودن و فرادستانهبودن در تقابل با خنثابودن را در بیان مفهوم «آمدن» هم میتوانیم مشاهده نماییم:
شَرَفِحضور یافتم، شَرَفیاب شدم، مُشَرَّف شدم، خدمت رسیدم، آمدم، تشریف آوردم، تشریففرما شدم
چنانکه میبینیم، «شَرَفِحضوریافتن» و «تشریففرماشدن» که بهترتیب در منتهای قسمتهای فرودستانه و فرادستانهی طیفاند، نسبت به «آمدن» که در قسمت خنثای طیف است، عبارتهای بلندتر و پرجزءتری هستند.
این طیف را در مفهوم «پذیرفتن» هم میتوانیم رصد کنیم:
امتثالِامر کردم، اطاعت کردم، پذیرفتم، قبول کردم، اجابت کردم، اجابت فرمودم، استجابت فرمودم
مطابق طیف بالا، «پذیرفتن» که خنثا حساب میشود، در مقایسه با «امتثالِامرکردن» و «استجابتفرمودن» که بهترتیب، کاملاً فرودستانه و کاملاً فرادستانه تلقی میگردند، کوتاهتر و کمجزءتر است. اما انگار نکتهی ظاهراً معنادار دیگری هم در همهی این طیفها بهچشم میخورد:
هرچه زبانوَر بخواهد رسمیتر و ناخنثاتر سخن بگوید، اضافه بر عبارتهای بلندتر و پرجزءتر، ساختهای صرفی و نحوی نامأنوستری را هم بهکار میکِشد. این نامأنوسبودن را میتوان به دو صورت تشخیص داد: یکی، بسآمدِ کمتر آن در گفتار روزمرّه، و دیگری، مألوفنبودن برای شم زبانیِ زبانوَرانِ طبقهی متوسطِ جامعه. اگر بر سر این مفهوم «نامأنوسبودن» توافق داشته باشیم، احتمالاً متوجه نامأنوستربودنِ منتهای فرودستانهها و فرادستانهها بهنسبتِ خنثاها در همان طیفها هم بشویم.
در طیفهای درجشده در این یادداشت، عبارتهای فرودستانهی «بهاستحضاررساندن» و «شَرَفِحضوریافتن» و «امتثالِامرکردن»، و عبارتهای فرادستانهی «خاطرنشانکردن» و «تشریففرماشدن» و «استجابتفرمودن»، در قیاس با واژههای خنثای «گفتن» و «آمدن» و «پذیرفتن»، ضمن اینکه بلندتر و پرجزءترند، لفظ و معنای نامأنوستری دارند؛ یعنی چنانکه قبلاً فرض کردیم، کمبسآمدترند و در شم زبانیِ زبانورِ طبقهی متوسطِ جامعه چندان مألوف و طبیعی نیستند.
با فرض درستی گزارههای پیشگفته، شاید بتوانیم این چهار ویژگی مهم و بارز را برای گونهی «رسمی محترمانه» برشمریم و چنین تشریح کنیم که: گونهی رسمیِ محترمانه در تقابل با گونههای دیگر، با قدری تسامح، دستِکم در لفظ، بلندترین و پرجزءترین عبارتها و نامأنوسترین ساختهای صرفی و نحوی را دارد و در معنا، برای فارسیزبان طبقهی متوسط جامعه، نامألوفترین و ناطبیعیترین حالت بیان معنا را دارا است.
در جامعهی زبانی، همهی گروههای اجتماعی از تنوع سبکی، آگاهی یکسان ندارند و همهی آنان نمیتوانند از امکانات زبانی و پیوستار سبکی، با کمیت و کیفیت مساوی استفاده بکنند. سببهای مختلف ازجمله سن و طبقهی اجتماعی و بهویژه تحصیلات، نقش مهمی در زبانآگاهی زبانوَر و میزان قدرت او در بهرهگیری از گونههای سبکیِ متنوع بهخصوص گونههای سبکی رسمی ایفا میکنند.
بهطور کلی، هرچه سطح تحصیلات فرد عالیتر باشد، در استفاده از گونههای سبکیِ بیشتر و پیچیدهتری توانا میشود. بههمینجهت، خطاهای مربوط به گونههای رسمی و بهخصوص، گونهی رسمیِ محترمانه، بیشتر در گفتار و نوشتار افرادی دیده و شنیده میشوند که تحصیلات پایینتری دارند و آگاهی کامل و درک درستی از معنا و کاربرد اصطلاحها و عبارتهای موردِاستفاده در گونههای رسمی و رسمیِ محترمانه ندارند.
جملهی برساختهای که در عنوان آوردهام، نمونهای اغراقآمیز از خطاهای همین قشر کمتحصیلات است. گوینده میخواسته است در برابر مخاطب خضوع بکند و در بیان منظورش، از عنصرهای فرودستانه بهره بجوید؛ اما بهعلت اطلاع ناکافی و بلکه نادرست از شکل و کاربرد استفاده از آن عنصرها، کاملاً بهخطا رفته است و بهجای اینکه مثلاً بگوید «عرض کردم با بندهزادهام خدمت میرسم» یا حداقل بگوید «گفتم با فرزندم میآیم»، برعکس عمل کرده است و گفته است «فرمودم با آقازادهام تشریف میآورم».
پانوشتها:
Carleton T. Hodge .۱
پینوشتها:
۱. لازم میدانم از جناب آقای فرهاد قربانزاده، فرهنگنویس و پژوهشگر گروه فرهنگنویسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، که زحمت خواندن این یادداشت را تقبل و نکتههایی را خاطرنشان فرمودند بسیار سپاسگزاری کنم؛
۲. این یادداشت بهمثابهی مقالهای علمی نیست؛ بلکه نکتهای است که از ذهن یک دانشجوی زبانشناسی برآمده و فقط تاحدودی رنگوبوی شبهِعلمی بهخود گرفته است.